سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرص دردانشمند [از بدترین چیزهاست] . [امام حسین علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :11
کل بازدید :169399
تعداد کل یاداشته ها : 336
103/2/17
12:26 ص

ک دقیقه سکوت!!

به خاطر تمام آرزوهایی که
در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند!
به خاطر امیدهایی که به نا امیدی مبدل شدند

به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم!

به خاطر قلبی که
زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد!

به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند!

یک دقیقه سکوت!
به احترام کسانی که
شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند!

بخاطر صداقت
که این روز ها وجودی فراموش شده است!

بخاطر محبت
که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید!

یک دقیقه سکوت
به خاطر حرف های نگفته!!

برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد!

یک دقیقه سکوت
به احترام قلب هایی که از سنگ اند!

یک دقیقه سکوت!
به احترام درک نشدنمان!

و یک دقیقه سکوت
برای زندگی از دست رفته ی مان ...!!!!


  
  

تاریخ تولد را به عدد بنویسید، به هر ترتیبی که بنویسید تفاوتی نمی کند اما برای اینکه
ترتیب ثابتی را رعایت کنید، اول شماره ی ماه، بعد روز و بعد سال را به صورت
کامل بنویسید. 8/30/1983
شماره ی ماه ها را اشتباه نکنید:
1. ژانویه 5. مه 9. سپتامبر
2. فوریه 6. ژوئن 10. اکتبر
3. مارس 7. ژوئیه 11. نوامبر
4. آوریل 8. آگوست 12. دسامبر
3. بین تک تک رقم ها علامت + بگذارید، حتی صفرها؛ بعد تمام رقم ها را با هم
جمع کنید تا به حاصل جمع برسید. در مثال 8/30/1983 اینطور عمل می کنیم.
32 = 3+8+9+1+0+3+8
4. وقتی تمام رقم های تاریخ تولد را با هم جمع کردید و به یک حاصل جمع رسیدید،
بین دو عدد حاصل جمع هم علامت + بگذرید و آنها را با هم جمع کنید.
5 = 2+3 = 32
اگر حاصل جمع اولیه ی شما به صفر ختم شود، مانند 20، 30 یا 40، باز هم
این دو عدد را مانند هر عدد دیگری با هم جمع کنید.
برای اعداد تولد قرن بیستم، شما همیشه در پایان به یکی از اعداد زیر میرسید:
2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، یا 12
5. یکبار دیگر جمع بستن خود را کنترل کنید تا مطمئن شوید دقیقاً عدد زندگی درست
را به دست آورده اید.
انرژی های هر یک از اعداد
(1) خلاقیت و اعتماد به نفس
(2) همکاری و تعادل
(3) بیان و حساسیت
(4) ثبات قدم و مراحل
(5) آزادی و انظباط
(6) بینش و پذیرش
(7) اعتماد و گشاده دلی
(8) وفور و قدرت
(9) تمامیت و عقل
(0) استعدادهای درونی
آنها که عدد زندگیشان دو رقمی است، انرژی درونیشان از ترکیب دو عدد به دست میآید.
مثلاً آنکه عدد زندگی 10 است، ترکیبی از انرژی 1 و انرژی 0 می باشد. 11 مشخص کننده
دو مرتبه 1 است که تمام مشکلات و ویژگی های عدد یک را دو برابر قوی تر می کند.
بدون درنظر گرفتن عدد تولدمان، همه ی ما سهمی از تمام مشکلات همراه با اعداد 1 تا 9
را در خود داریم. با وجود آنکه ممکن است آگاهانه با بعضی یا تمام این انرژی ها ارتباط
داشته باشیم، اما انرژی عدد زندگی خودمان در دراز مدت تاثیر بسیار بیشتر و شدیدتری
بر زندگیمان دارد.
1 ها خلاقیت و اعتماد به نفسشان را بروز می دهند.
2 ها به صورت سیاستمدارانی تکامل یافته و متعادل درمی آیند.
3 ها با بیان و حساسیتشان خود را بالا می کشند.
4 ها به مراحل قدم به قدم برای رسیدن به اهدافشان غلبه می کنند.
5 ها از طریق انضباط به ازادی درونی می رسند.
6 ها تصویر بزرگتر را می بینند و به قبول کمال ذاتی دنیا می رسند.
7 ها در به روی ایمان به خودشان و دیگران می گشایند.
8 ها به قدرت و فراوانی می رسند و آن را در راه اهداف برتر صرف می کنند.
9 ها با نمونه قرار گرفتن و الهام بخشیدن به دیگران درمورد تمامیت عقل برترشان،
دیگران را رهبری میکنند.

معنای اعداد
در معرفی انرژی ها، مشکلات و معانی هر یک از ارقام، باید به خاطر داشته باشید که انگیزه ها و قدرت های همراه با هر یک از اعداد ممکن است تا به حال به ظهور رسیده باشند و یا فعلاً تا مدتی پنهان بمانند. عواملی مانند تاریخ خانوادگی، عادات شخصی و ارزش نهادن به خود ممکن است بر زمان ظهور این انرژی ها تاثیر بگذارند.

1: خلاقیت و اعتماد
وقتی مانعی در جلوی جریان انرژی نباشد، به صورتی طبیعی انرژی خلاقه تبدیل به دستاوردهای واقعی می شود. وفور چنین انرژی به 1 ها قدرت می دهد که در هر کاری که میکنند خلاقیت خود را به ظهور برسانند، همین انرژی مانند رودخانه ای روان نیاز به حرکت و بیان دارد و اگر راه های مناسب برای جریان یافتن آن به وجود نیاید ممکن است خود را به صورت اعتیادهای خطرناک و ویرانگر به ظهور برساند.

2: همکاری و تعادل
انرژی 2 ها از آنها منبع قدرت، پشتیبانی و همکاری در خدمت به خلق می سازد. اما آنها ابتدا باید حدود و مرزها و سطوح مسئولیت های خود را مشخص کنند و اگرنه ممکن است در کمک کردن به دیگران زیاده روی کرده و بعد سرخورده، خود را کنار بکشند. لازم است آنها از زیاده روی در خدمت کردن که منجر به رنجش و مقاومت خودشان می شود خودداری کنند.

3: بیان و حساسیت
لازمه ی اجرای هدف زندگی 3 ها آوردن بیان سازنده ی احساسی به این دنیاست و این کار با درمیان گذاردن احساسات و عقایدشان از مستقیم ترین، مثبت ترین و صادقانه ترین روش ممکن انجام می پذیرد. آنها نیاز دارند که راه هایی برای به عمل آوردن قدرت های بیانگر و حساسیت هایشان در راه بالا بردن دیگران، نه تحقیر کردن آنها، استفاده کنند.

4: ثبات و مراحل
همانطور که در هر ساختمان و خانه ای می بینیم، 4 ها هم باید یک زیربنای محکم و پابرجا بسازند و بعد با طی مراحل گام به گام بعدی به سوی کامل کردن هدف های خود پیش روند. 4 ها با متعادل ساختن قدرت با انعطاف پذیری و تجزیه و تحلیلی، می توانند به هدف هایشان برسند.

5: آزادی و انضباط
افرادی که با انرژی 5 کار میکنند، نوزایی مجدد خود را در جستجوی آزادی از طریق طیف وسیعی از تجربیات مستقیم به دست می آورند. گاهی این کار آنها را در به عهده گرفتن بیش از حد رهنبری میکنند. آنها به این دنیا آمده اند تا از طریق انضباط، توجه و تمرکز به عمق تجربیات دست یابند. آنها ممکن است بین دو سر حد وابستگی بیش از حد و استقلال بیش از حد در نوسان باشند تا وقتی به آزادی درونی خودشان برسند.

6: بینش و پذیرش
بینش زیبایی، پاکی و ایدآل های برترِ آنها که با نیروی 6 کار می کنند ممکن است از طریق قضاوت درمورد خودشان، دیگران و دنیا آلوده شود. هدف آنها باید تشخیص کمال برتر یا متعادل در هر کس یا هر چیز باشد. در عین حال که خودشان و دیگران را قبول می کنند به سوی ایدآلهای برتر حرکت کنند.

7: اعتماد و گشاده دلی
آنها که با عدد 7 کار می کنند، ذهن های بسیار نافذی دارند. آنها از زیبایی دنیای بیرون، زمین، دریا، گل ها، باد و آسمان لذت می برند. آنها به این دنیا آمده اند تا به عقل و عشق درونی خودشان اعتماد کنند و تا آن حد به روح برتری که در درونشان در کار است ایمان داشته باشند که از "پناهگاهشان" بیرون آیند و با گشاده دلی احساساتشان را با دیگرا در میان بگذارند.

8: وفور و قدرت
بیشتر 8 ها یا در طلب پول، قدرت، کنترل، مقام و شهرت هستند و یا از آنها می گریزند. در همین حوزه هم هست که بزرگترین مبارزات و بزرگترین رضایت برای آنها وجود دارد. آنها به این دنیا آمده اند تا با به کار بردن وفور و قدرت در خدمت یک هدف برتر باشند نه اینکه آن را هدف خود بدانند.

9: تمامیت و عقل
هدف زندگی 9 ها، آنها را به سوی برترین تمامیت می خواند. درحقیقت توقعش این است که 9 ها با قرار گرفتن در خط اصول برتر و الگو قرار دادن خود، به دیگران الهام بخشند. آنها با عمق و جاذبه ی طبیعیشان اغلب در مقامهای رهبری قرار می گیرند و به صورت نمونه های تمامیت، تعادل، و عقل و یا به صورت نمونه ی فاقد آن صفات زندگی می کنند.
جنبه های مثبت و منفی اعداد
هدف زندگی
بصورت مثبت
بصورت منفی

1. خلاقیت و اعتماد
انرژی و الهامات برترش را در راه های خلاقه و کمک به کار می اندازد. به خودش مطمئن است.
احساس بسته بودن، باز داشته شدن و یاس میکند، احساس حقارت، بیماری، بیحالی، و سنگینی و ناامنی دارد و احتمالاً معتاد است.

2. همکاری و تعادل
در مورد محدودیت ها و مرزهای شخصی خود حس روشنی دارد. به خودش و دیگران به یک نسبت کمک می کند.
احساس غرق شدگی و پایمال شدگی دارد، مقاوم است و عکس العمل نشان می دهد. کار را با همکاری بیش از حد شروع می کند و بعد ناگهان خود را کنار می کشد.

3. بیان و احساسات
بیانی صمیمانه، از ته دل، و تعالی بخش دارد. با الهام بخشی، حساسیت و شادمانی ارتباط برقرار می کند.
احساس افسردگی و ناامیدی میکند، بیش از حد حساس است، شکایت و انتقاد می کند و بسیار به خود شکاک است.

4. ثبات و قبول مراحل
به خوبی آماده می شود و قدم به قدم پیش می رود. صبورانه راهش را ادامه می دهد. منطق را با احساسات متعادل میسازد.
همه چیز را یکباره و همین الان می خواهد. از روی پله ها می پرد. زیاده خواه، عجول، و گیج است. ثبات قدم و پشتکار کمی دارد.

5. آزادی و انضباط
مواهب و ذوق های مختلفی را به صورتی متمرکز به کار می گیرد. برای رسیدن به استقلال انضباط عملی دارد.
بین وابستگی بیش از حد و عدم وابستگی در نوسان است، پرشان است، بیش از حد تلاش می کند، متظاهر و بلوف زن است.

6. بینش و پذیرش
تصویر بزرگتر را می بیند، بخشنده و صبور است، کارش را عالی انجام میدهد بدون اینکه در دام کمال گرایی بیفتد. خودش و دیگران را قبول میکند.
بیش از حد منتقد است. خودش و دیگران را با معیارهای کمال طلبانه قضاوت می کند، در جزئیات کم اهمیت غرق می شود.

7. اعتماد و گشاده دلی
به درونی ترین احساساتش اعتماد میکند. آنقدر به دیگران اعتماد دارد که قلب خود را به روی او بگشاید. از نظر احساسی خطر می کند و احساساتش را در میان می گذارد.
احساس تلخی، گول خوردگی، و دیوانگی دارد. از ذهنش به عنوان یک سپر استفاده می کند. به خودش و دیگران اعتماد ندارد.

8. وفور و قدرت
از وفور و تاثیرگذاری بدون ترس یا سوء استفاده لذت می برد. مواهب الهی را با دست و دلبازی و عاقلانه با دیگران قسمت می کند.
از مشکلات مربوط به پول، قدرت، و شهرت هم می ترسد و هم گرفتار آنهاست. برای خود کارشکنی می کند.

9. تمامیت و عقل
در خط اصول برتر زندگی می کند. با مثال وجودیش دیگران را رهبری می کند. تجلی دهنده ی عمق، جذابیت، و عقل است.
اهداف برتر را گم کرده، احساس تنهایی و بریدگی می کند. در ذهنیتش گم شده و ارتباط خود را با قلب و رهبر الهامیش از دست داده است.

0. استعدادهای درونی
از مواهب حساسیت، قدرت، بیانگری، و الهام در خدمت به دیگران و برای اهداف برتر استفاده می کند.
بیش از حد حساس و عصبی است، کله شق، با زبانی طعنه زن و نیشدار، در مقابل احساسات درونی و الهامات گیج است.

با وجود اینکه هیچ عدد خاصی بر مشکلات یا امکانات انحصار بخصوصی ندارد، میتوانیم عمومی ترین تمایلات و کیفیات همراه با هر یک از این اعداد را خلاصه کنیم. این تمایلات در کسانی که آن ارقام را در هر جای تولدشان دارند، ظهور می کند.
بصورت منفی:
1 ها بیش از همه معتاد می شوند.
2 ها بیش از همه وابسته می شوند.
3 ها بیش از همه دچار افسردگی می شوند.
4 ها بیش از همه نوسانی می شوند.
5 ها بیش از همه وابسته می شوند.
6 ها بیش از همه کمال طلب می شوند.
7 ها بیش از همه دیوانه می شوند.
8 ها بیش از همه رفتارهای مهاجمانه نشان می دهند.
9 ها بیش از همه متعصب می شوند.
بصورت مثبت:
1 ها بهترین هنرمندان خلاق را می سازند.
2 ها بهترین سیاستمداران را می سازند.
3 ها بهترین سخنوران را می سازند.
4 ها بهترین تحلیل گران را می سازند.
5 ها بهترین محققین را می سازند.
6 ها بهترین قاضی ها را می سازند.
7 ها بهترین مدرسان را می سازند.
8 ها بهترین بشر دوستان را می سازند.
9 ها بهترین رهبران را می سازند.
تحول انرژی ها: از ناتوانی به قدرت
هر یک از اعداد دارای طیفی از کیفیات هستند که از منفی ترین تمایلات (ناتوانی ها) تا صفات مثبت (توانایی ها) را در بر میگیرد:
آنها که با عدد 1 کار می کنند می توانند از عدم امنیت و اعتماد به قدرت ها ی خلاقه و اعتماد به نفس برسند.
آنها که با عدد 2 کار می کنند می توانند از وابستگی متقابل و رنجش به تعادل و سیاسمتمداری برسند.
آنها که با عدد 3 کار می کنند می توانند از افسردگی و تحمیل خود به بیانگری و الهام برسند.
آنها که با عدد 4 کار می کنند. می توانند از عدم ثبات و عدم قاطعیت به قابلیت اعتماد و مدیریت برسند.
آنها که با عدد 5 کار می کنند می توانند از احساساتی باز و وابستگی به زیرکی و اعتماد به نفس برسند.
آنها که با عدد 6 کار می کنند می توانند از ناامیدی و انتقادگری به دید بازتر و پذیرش برسند.
آنها که با عدد 7 کار می کنند می توانند از دیوانگی و عزلت گرایی به بصیرت و گشاده دلی برسند.
آنها که با عدد 8 کار می کنند می توانند از گول زدن خود و موقعیت طلبی به ثمربخشی و دست و دلبازی برسند.
آنها که با عدد 9 کار می کنند می توانند از ریاکاری و تعصب به تمامیت و عقل برسند.
آنها که با صفر کار می کنند می توانند از ترس های درونی و حساسیت بیش از حد به توازن با محیط و خدمت به خلق برسند.
صورتک هایی که به چهره می زنیم...
احساس درونی ما، از جمله انگیزه های ناخودآگاه، آرزوها و ترس ها همیشه در سطح خود را نشان نمی دهند. اغلب ما به تدریج چهره ی خود را با نقاب اجتماعی میپوشانیم که اغلب کاملاً با احساس درونیمان متفاوت است و درست نقطه ی مقابل آنچه را در درونمان حس می کنیم را نشان می دهد. این نقابها باعث سوء تفاهم شده و ارتباط متقابل مردم را با یکدیگر را مشکل می سازد. این نقابها بر سلامتی، روابط اجتماعی و کار ما تاثیر می گذارند.
هر یک از اعداد کیفیات ذاتی را آشکار می کنند که بر زندگی ما رنگ می زنند. اما نقابی که به چهره می زنیم اغلب با حقیقت درونی ما متفاوت است.
بسیاری از 1 ها ظاهری معتمد به نفس و آرام دارند تا فقدان امنیت درونی آنها را بپوشاند. طبیعت رقابتی آنها از ترسشان از حقارت ریشه می گیرد. آنها ممکن است تظاهر کنند که وابسته نیستند، اما در درون بترسند که به تنهایی نمی توانند از عهده ی کارها برآیند.
بسیاری از 2 ها ظاهراً بیش از دیگران متعادل و تحلیل گر به نظر می رسند، اما در درون گرفتار تضاد و تناقضات ذهنی هستند که منجر به فشارهای روحی آنهاست. آنها ممکن است وقتی نه می گویند به نظر سفت و سخت بیایند چون دارند مخالف فشارهای درونی خود برای تن در دادن و تسلیم شدن عمل میکنند. آنها از دیگران ایراد می گیرند چون در درون احساس مسئولیت میکنند.
بسیاری از 3 ها نقابی معتمد به نفس و محکم به چهره دارند که احساسات ترس آلود و شکاک به خود و افسردگی آنها را پنهان می کند. آنها ممکن است به نظر منطقی و باهوش بیایند تا احساسات عمیق و حساسیت هایشان را بپوشانند.
بسیاری از 4 ها آنطور به نظر می رسند که حساب همه چیز را کرده اند، اما در پشت چهره سرد و تحلیلگر ظاهریشان، ذهنی گردابی نهفته است که آماده است تصمیم های تحمیلی براساس احساس درونی گیجی و بی هوشیشان بگیرد.
بسیاری از 5 ها در ظاهر مستقل به نظر می رسند اما اغلب احساس وابستگی می کنند یا وابستگی ها را به وجود می آورند. آن 5 هایی که در ظاهر متمرکز به نظر می آیند با تمایل به پریشانی درونی میجنگند و رودخانه ی دانش آنها ممکن است به جای عمق پهنا داشته باشد، چون در درون تشنه ی تجربیات بسیارند و از بی حوصلگی می ترسند.
بسیاری از 6 ها در اجتماعات خیلی متفق عمل می کنند، خونسرد، لبخند به لب، مهربان، و مواظب دیگرانند و کارهای درست انجام م یدهند. اما دارند با تمایل قضاوت کردن خودشان و دیگران درمقابل معیارهای بلندشان می جنگند. درست زیر این پوسته ی ظاهری، خشم نومیدی از تقصیرهایشان نهفته است.
بسیاری از 7 ها ظاهراً خیلی از خودشان مطمئن هستند، تصمیم های تحمیلی و بدون مشورت با دیگران می گیرند، اما خلاقیت آنها واکنش فقدان اعتماد درونی به خودشان است. نقاب اجتماعی و ذهن سریعشان به آنها کمک میکند که اسرار خصوصی و دنیای درونیشان را پاسداری کنند.
بسیاری از 8 ها ظاهراً به نظر می رسد که از قدرت اجتناب می کنند یا آن را دور می اندازند، درحالیکه در باطن در جستجوی قدرت کنترل هستند. روش آنها اغلب به نظر منفی می آید چون برای پوشاندن تهاجم منکوب شده و اجبار به داشتن قدرت، تشخص، تاثیرگذاری و موفقیت، بیش از حد سازشکاری می کنند.
بسیاری از 9 ها عمقی مخصوص، جاذبه ای آهن ربایی و عقایدی قوی دارند که پوشاننده ی احساس نامطمئن هویت و زخم پذیری نسبت به عقیده ی دیگران استو اغلب وقتی در مقام های رهبری جای می گیرند برایشان مشکل است که در خط اصول برتری که به آن اعتقاد دارند یا خودشان در بیرون در جستجوی آنند، باقی بمانند.
بندهای بالا تصویری کلی را ترسیم کرد. البته مقصود این نیست که این مطالب در مورد همه کس صدق می کند، بلکه به این نکته اشاره دارد که اکثراً ظاهر و باطن مردن مثل قطب های متضاد عمل می کند، و نشان می دهد که گاهی اوقات عمیق ترین مشکلات و ترسهای زندگی ما به ندرت خود را در ظاهر ما نشان می دهند


  
  
خانمی سراغ دکتر رفت و گفت: نمی دانم چرا همیشه افسرده ام و خود را زنی بد بخت می دانم.
چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟
دکتر قدری فکر کرد و سپس گفت:
تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از خانه هر کدام آنها یک تکه سنگ بیاوری
به شرط اینکه از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند.
زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود.
او به دکتر گفت: “برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینها هستند رفتم
اما وقتی شرح زندگی همه آنها را شنیدم فهمیدم که خودم از همه خوشبخت تر هستم!

  
  
یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو عزرائیل اومد سراغش !
عزرائیل گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا
عزرائیل : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر .

عزرائیل قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !
عزرائیل وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .
مرده وقتی عزرائیل خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر شد تا عزرائیل بیدار شه . . .
عزرائیل وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت
به خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم ..

  
  

توجه : در این روش به دلیل وجود نداشتن حروف "گ.پ.چ.ژ"باید به جای این حروف معادل فارسی آنما را قرار دهید .مثال : (ژچ گ)=ج (پ)=ب.

الف: خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن میانه رو و با همه ملاحظه کند و خونگرم میباشد و با همه کس زود صمیمی میشود ودر زندگی در جنگ و جدال و گفتگو به سر میبرد و پیراهن سیاه بر او نامبارک می باشد و محنت بسیار می کشد و هر چه را طلب کند زود بیابد و مریضی وی همیشه در باد قولنج گردن وپهلو می باشد.

ب : فردی خوش قیافه و زیبا وبا محبت و رفیق باز و همیشه مغرور و جیب او خالی و قدر مال دنیا را نداند.
ج : فردی باشد زیبا و خوش اخلاق وبا محبت و او همیشه از مریضی شکم رنج میبرد و این مریضی هر چند وقت یکبار اشکار میشود و دو وجه دارد یا سیاه چهره و قوی استخوان یا سفید پوست و بزرگ اندام و همیشه سرگردان واشفته می باشد و از کار خود حیران است.
د: او فردی با دیانت و پر فکر وبشاش و زیبا چهره و جنگجو است و قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه در حال ترقی می باشد.
ه : او فردی است که همیشه اطرافیان را امر و نهی کند و زیبا چهره وتند خو و اتشی مزاج و طبع او گرم میباشد.
و: فردی است که همیشه به دیگران کمک می کند و گاهی مغرور میشود و زبان بد پشت سر او باشد و دیگران بدی او را میگویند.
ز: زیبا و خوش اخلاق و با محبت و خونگرم و در هر کاری مقرراتی است و در زندگی برای او سحری می کنند و در زندگی شکست بزرگی می خورد و همیشه از درد سر و زانو در عذاب میباشد و نسبت به زندگی دلسرد می گردد و حیران و سر گردان میشود.
ت: او فردی است خوش جهره و خوش اخلاق کم خواب و هرگاه مرتکب گناه میشود سریع توبه میکند و اگر دل کسی را برنجاند بسیار نگران و در پی ان است که دلجویی کند و همیشه احساس تنهایی عجیبی در خود دارد.
ث: فردی است ثابت قدم و پر اراده و در هر کاری ثابت قدم می باشد خوش اخلاق و پر عقل است و پیشانی او پهن میباشد و در زندگی هرگز محتاج نخواهد شد.
ح: او فردی زیبا و خوش اخلاق و حق گو و کینه ای و حرف را در دل نگه دارد و همیشه در بحث و جدل وجنگ به سر میبرد.
خ: فردی است زیبا چهره با چشمانی درشت با محبت و مقرراتی و هر چه سعی میکند رزقش بسیار شود موفق نمی شود و او فردی است عشقی و تنبل و کاهل در کارها و باید این کار را ترک کند تا در زندگی موفق و سر بلند شود.
ر: او فردی است خوش اخلاق میانه رو و اتشی و همیشه اطرافیان در پشت سر او بد گویی کنند و او فردی است طمعکار و زیبا چهره وخوش گذران و اگر ایمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتی که بخواهد میرسد و دست او همیشه از پول دنیا تهی است.
س : او فردی میباشد پر استعداد و با ذوق و سلیقه و همیشه بهترین اجناس را انتخاب می کند و بسیار مغرور ومتکبر میباشد و هر کاری که میل داشت انجام میدهد و با اطرافیان خود در نزاع و لجبازی بسر میبرد فردی باشد اتشی مزاج و همیشه در چشم اهل واعیان پر هیبت به چشم میاید.
ش: او فردی است مشفق ومهربان و جنگجو و عصبانی و خونگرم و زبان او تلخ است و هر چه در دنیا به او ضرر برسد از دست و زبان خود میخورد و اگر زبان خود را نگه دارد از بلا محفوظ میماند و بسیار لجباز است.
ص : فردی است حرف شنو و دهن بین و هرکس هر حرفی را با او در میان بگذارد سریع باور میکند نترس و خشن و خوش اخلاق و با محبت و همیشه در حال ترقی و فکر میباشد.
ض : او فردی است خوش اخلاق و زیرک ودانا وکینه توز و همیشه نگرانی خود را در ظاهر بروز نمیدهد و پیشانی او پهن است و کمان ابرو دارد و در کارها بسیار دقیق میباشد و هرگز یاد خدا را فراموش نمی کند و به دنبال هر کار زشتی توبه می کند و فردی زرنگ است.
ط :او فردی است پاک و خوش اخلاق و عشقی و خوش گذران و خو نگرم و پیراهن سیاه براو خوشایند نیست و دوستی بسیار میکند.
ظ : او فردی است که ظاهر و باطنش یکی است و خشک ومقرراتی میباشد و اطرافیان پشت سر او بد گویی کنند و قدر مال دنیا را نداند و در سینه و اعضا خالی دارد که نشان اقبال است و دنبال دوست رود و خواهان ان است که با دوستان تفریح کند.
ع : او فردی باشد بلند مرتبه و پر گذشت و خوش اخلاق و بخشنده و مقرراتی وخشک و او هرگز قدر مال دنیا را نمیداند و در دوستی با دیگران پاینده و متعصب و در اول زندگی رنج بسیار کشد و قدر مال دنیا را نداند.
غ: زیبا چهره با گذشت و خشک و مقرراتی و احساس نا امیدی کند در فکر میرود و به گذشته واینده خود می اندیشد دانا وعالم است و زندگی را با صلح وصداقت دوست دارد.
ف : او فردی است اتش مزاج و تند خو و جاهل و زیبا چهره و جنگ جو و خون گرم و نترس از ناحیه هر چند وقت یک بار مریض و رنج میکشد و در زندگی چند بار شکست میخورد ولی در اینده به مقام و منزلت خوبی میرسد.
ق: فردی است قادر وتوانا و زیرک و دانا و در هر کاری نقشه بسیار میکشد و موفق میشود هم زیباست و هم خوش اخلاق و فردی است خوش گذران و قدر مال دنیا را نداند و گاه گاهی با ملایمت و یا خصومت برخورد میکند.
ک: او فردی است زیبا وخوش اخلاق و زیرک و دانا و زیرک و خشک و مقرراتی و زبان او تلخ است و همیشه دیگران از زبان او در عذاب میباشند با یک کلمه حرف دیگران را برنجاند و همیشه در حال ترقی و فعالیت باشد.
ل: فردی است زیبا چهره و خوش اخلاق و یکدنده و همیشه جدایی اختیار کند و غرور خاصی دارد قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه متعصب اطرا فیان نزدیک خود میباشد.
م : خوش اخلاق و با محبت و خون گرم ونترس و همیشه اطرافیان پشت سرش بد گویی کنند و در روبرو از او تعریف و تمجید کنند او فردی باشد خوش چهره و چشمان درشتی دارد و در کارهای خود همیشه کاهلی دارد و زود عصبانی میشود و سریع خاموش میشود عشقی میباشد و در تمام کارها تقاضای کمک کند.
ن: او فردی است زیبا و خوش اخلاق و کینه توز و دم دمی مزاج میباشد گاهی اوقات بسیار خوب و گاهی اوقات بسیار بد و مقرراتی وخشک میشود همچون قاضی میباشد ودر حقوق خود ودیگران به میزان برخورد کند.
ی :او فردی است پر فکر وزیبا و با هر کس در افتد بر او غالب گردد دم دمی مزاج میباشد و گاهی بسیار خوب و گاهی بسیار خشک و مقرراتی است او فردی است چهار شانه و از مریضی شکم گاه گاهی رنج میبرد


  
  

روایتی جالب از نحوه صحیح امر به معروف.

چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟درحالیکه ما فارسی (پارسی) زبان یا ایرانی هستیم؟

خاطره آقای محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی در رابطه با راز عربی بودن نماز:

سال 1332 شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟

چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند.آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خوانداین عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند .

درروز موعود ما راکه تقریباً پانزده نفربودیم،به محضرمبارک ایشان بردند، درهمان لحظه اول، چهره نورانی وخندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم.آقا در آغازدستورپذیرایی ازهمه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند،

به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود.

هرکس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی وپاسخ درست پرسش روبرو می شد.پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود:والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که _ نعوذبالله _ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما، در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است؟یکی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد، آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایک نفر است؛ زیرا من ازعهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم.

بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟

آن جوان گفت:طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان.

حضرت ارباب لبخند زد و فرمود:

گمان نکنم ترجمه درستِ بسم الله چنین باشد.

درمورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد.

اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛مثلاً اگر اسم کسی «حسن»باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیباست؛ اما اگربه آقای حسن بگوییم آقای زیبا،خوشش نمی‌آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند. نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.

خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول درکلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدای که در این دنیا هم برمؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» درحد کمال ترجمه نیست.

خوب، "رحیم "را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان» حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بودم؛(( چون نام ایشان رحیم بود)) بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد.

من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.امّا من معتقدم شما اگرباز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نمازخواندن فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش ازنخواندن نمازبطورکلی بهتر است.

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذر خواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم.

ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هرطور دلتان می خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازکار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازهارا اعاده کردیم و ازکار جاهلانه خود دست برداشتیم


  
  

ماجرایی تامل برانگیز : میزان فاصله ی قلب آدم ها و تن صدا
استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟
آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد.
آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟
آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟
چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش
این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آنقدر رشیدی که تنت افتاده اطراف تنت پیرهنت افتاده یک ظرف عسل داشت لبت فکر کنم با سنگ زبس که زدنت افتاده از بس به سر و صورت تو سنگ زدند خدشه به عقیق یمنت افتاده سر در بدنت بود که پامال شدی پس دست تو نیست گردنت افتاده برگرد حسین زود حسین برگردانش در خیمه عروس حسنت افتاده