سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند مرا سخت گیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :8
کل بازدید :169679
تعداد کل یاداشته ها : 336
103/2/29
11:40 ع

از یک دیوونه میپرسن چرا دیوونه شد ی؟ میگه : من یه زن ی گرفتم که یه دختره 18

ساله داشت، دختر

 


زنم با بابام ازدواج کرد، در نتیجه، زن من، مادرزن پدرشوهرش شد، از طرفی دختر زن من

 

 

که زن بابام بود،

 


پسری به دنیا آورد که میشد برادر من و نوه ی زنم،پس نوه ی منم میشد، در نتیجه من

 

 

پدربزرگ برادر

 


ناتنی خودم بودم،چند روز بعد زن من پسر ی به دنیا اورد که زن پدرم، خواهر ناتنی پسرم

 

 

و مادربزرگ او

 


شد،در نتیجه پسرم، برادر مادربزرگ خودش بود، از طرف ی چون مادر فعلی من یعنی

 

دختر زنم،خواهر پسرم

 


بود، در نتیجه من خواهرزاده ی پسرم بودم!!

  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آنقدر رشیدی که تنت افتاده اطراف تنت پیرهنت افتاده یک ظرف عسل داشت لبت فکر کنم با سنگ زبس که زدنت افتاده از بس به سر و صورت تو سنگ زدند خدشه به عقیق یمنت افتاده سر در بدنت بود که پامال شدی پس دست تو نیست گردنت افتاده برگرد حسین زود حسین برگردانش در خیمه عروس حسنت افتاده